پس آنگاه زمین به سخن درآمد و آدمی، خسته و تنها و اندیشناک بر سرِ سنگی نشسته بود پشیمان از کردوکار خویش و زمین به
چه فرق میکرد زندانی در چشم انداز باشد یا دانشگاهی؟ اگر که رویا تنها احتلامی بود بازی گوشانه تشنج پوستم را که میشنوم سوزن سوزن
نمیخواهم همراه با عشق اضطرابهای این جهانی را به تو بسپرم من از میان این قال بهایی که آدمیان ساخته اند عبور میکنم به سوی
من سیب ترین شکل جهانم که کسی چید : از دور ترین شاخه هوس های تنم را فصل هَرَس و هیچ به جز ریشه ندارم
وَ من وا مانده ام جایی میان واژگان گویاصدا ؛صدا باری صدایی نیست ، گویا هیچ جهان آبستن اندوه بی پایان تنهایی است
من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام راه ها رفته ام بازی ها کرده ام درخت پرنده آسمان من همیشه در آرزوی واژه های
ALIREZA MEHRABI 2023
MUSICIAN / COMPOSER / SOUND DESIGNER